ب.ت
ب.ت زمان کمتر کارایی بیشتر
بعد از نود و هشت ثانیه دید زدن مجلههای «بهره» ، «بازدهی و توسعه» و «تولید برتر» روانشناسم بهم اجازهی ورود داد. ننشسته ازم دربارهی چگونهگی آخرین رابطهام با جنس مخالف پرسید. کمی دستپاچه شدم که فهمید. براش توضیح دادم که جندهی جوان از در اتاقم تو آمد لخت که میشد گفت «پولم رو پیش بده اسمت هم مهم نیست.» گفتم « نمیخواد لخت شی. قرص خوابم تموم شده حرف بزن و همین که خوابیدم برو» به روانشناس گفتم که این اواخر خوابم نمیبرد دایم احساس کمبود دارم ، هیچ کس دوستم ندارد ، همه کارم را با بیزاری انجام میدهم ، سر کار توبیخ و تنبیه میشوم و حقوقم کسر میشود و از برنامهی افزایش بهرهوری عقبم. اجارهام عقب افتاده و پول ارتباطات را هم خیلی وقت است ندادهام. روانشناسم توضیح داد که این قضیه اصلن ویژهی من نبوده و برای همه بالاخره اتفاق میافتد یعنی من وارد یک مرحلهی عمومی روانی شدهام که اسمش د.ر.ح است.
ب.ت: کنترل. روح جاودان بشر
این روانشناسی جزو یک برنامهی اجباری بود که از زمان ورود به مدرسه برای همه اجرا میشد ، بخشی از طرح همهگیر افزایش بهرهوری که به قول دانشمندان نتایج درخشانی به بار آورده بود. روانشناسم گفت: «تن آدم خیلی بیشتر از مغزش انرژی مصرف میکند. گاهی آنقدر زیاد که برای استفادهی مغز باقی نمیماند. با افزایش سن و عبور از سن بلوغ این اختلاف آنقدر زیاد میشود که فرد ناخودآگاه شروع به دریافت مساله میکند. یواش یواش تناقض موجود را با همهی وجودش لمس میکند. تا جایی که همهی انرژی را تن مصرف میکند و مرحلهی د. ر. ح آغاز میشود. بسته به هوش فرد این مرحله بین بیست و چهار تا سیسالهگی خواهد بود.» گفتم من بیست و سه سال و هفت ماه دارم. گفت: «پس خیلی باهوشی. سالها قبل مرحلهی د.ر.ح در سن پیری رخ میداد. پشیمانی دوران پیری و آرزوی بازگشت به گذشته که در افسانههای کهن آمده همین چیزی است که شما چهرهی دیگرش را میبینید. اما با آغاز اجرای برنامهی افزایش بهرهوری روانشناسان توانستند آن را تا این حد جلو بیاندازند و انرژی بسیار زیادی را که در خطرناکترین سن فرد هدر میرود حفظ کنند. ما سعی داریم با ادامه کارمان د.ر.ح را تا پیش از سن بلوغ جلو ببریم تا هیچ انرژی در وجود انسان تباه نشود.» خوشحال بودم که از بقیه بهترم. دکترم داشت حرفی را که سالها بود به خودم میزدم بهم میگفت. «به شما کمک خواهد شد تا این مرحله را پشت سر بگذارید. مطمئن باشید کاملن معالجه خواهید شد.» پرسیدم این د.ر.ح بالاخره یعنی چی؟ «درک روشن حقیقت. فرد دستآخر به این نتیجه میرسد که عاقلانه زندهگی کند. عاقلانه یعنی کنترل شده. زندهگی شما مثل یک منحنی بالا و پایین دارد ما کاری میکنیم که قلهها و درههای این منحنی به هم نزدیک شوند. اوج شادی و اوج درد را از بین میبریم تا منحنی تبدیل به یک خط شود. موفقیت روش را می توانید از همهی کسانی که سیسالهگی را پشتسر گذاشتهاند بپرسید.»
ب.ت کوچکتر تندتر عاقلانهتر
«فیزیکدانها صدها سال تلاش کردند تا ماشینهایی با بازدهی بالاتر بسازند اما فراموش کرده بودند کمترین بازدهی را بین همهی ماشینها انسان دارد ، در بهترین حالت بازدهی یک انسان از یک قلماسنگ پارینه هم کمتر است. تا وقتی که ما به دادشان رسیدیم و امروز بازدهی فردی را بردیم بالای پنجاه درصد و بیست سال دیگر با ادامهی برنامهی افزایش بهرهوری میرسد به حدود هفتاد. روانشناسی ، تغذیه ، بهداشت ، کار و مذهب عمومی. بشری که داشت به دست خودش منقرض میشد امروز به همهی آرمانهایش دست یافته است»
ب.ت زندهگی تنظیم شده
پرسیدم چرا زحمت فهماندن این چیزها را به خودش میدهد؟ راستش خسته بودم و جای شنیدن خودستایی روانشناسم ترجیح میدادم تبلیغات ب.ت را از تلویزیون تماشا کنم. «برنامهی معالجه ممکن است افسردهگی کوتاه مدتی به دنبال داشته باشد. آمادهگی ذهنی بیمار این افسردهگی کوتاهمدت را هم از بین میبرد.» مهم این بود که بتوانم بخوابم و هزینههایم پرداخت شود. اگرچه آنچیزی که دکتر داشت حالیم میکرد ظاهرن اتفاق خیلی مهمی بود که باید بهش تن میدادم و انگار متوجه عظمت مساله نبودم. میخواستم قسطهایم را بدهم وگرنه ممکن بود به شغل پایینتری منتقل شوم و اینطوری تلویزیون و ارتباطاتم را ازم میگرفتند. دکتر حالیم کرد که اینها طبیعی است. برای همهی افراد در همین حدود سنی پیش میآید و هیچ راهحلی هم جز ب.ت ندارد. تعجب کردم. ب. ت بزرگترینتولیدکننده مواد غذایی و بهداشتی بود. چه ربطی میتوانست به معالجهی من داشته باشد؟
ب.ت خانوادهی شماست
«ذهن شما از بدنتان عقب مانده است. لازم است مصرف کنندههای انرژی را در بدنتان مهار کنیم تا مغز دوباره جایگاه خودش را پیدا کند. نباید معالجه را عقب بیاندازید عواقب آن خطرناک است. هزینهها به عهدهی کارفرمای شماست و بیمه دورهی درمانی را تضمین میکند. قسطها و اجارهتان مشمول بخشودگی خواهد شد. در صورتی در برنامههای تبلیغاتی شرکت کنید ارتقای شغلی خواهید یافت و همهی اینها در قراردادی که به زودی امضا خواهید کرد آمده است.»
ب.ت ناخودآگاه جمعی
ب.ت سالها قرصهای فشردهای تولید میکرد که رفته رفته جای انواع غذا را گرفته بود. قرصهایی با الیاف گیاهی مثل یک کوکوسبزی فشرده به اندازهی کف دست ، در رنگها و اندازههای مختلف و با طعمهای مختلف ، با جذب بالا و دفع خیلی کم و تامین همهی نیازهای بدن. گفته میشد به زودی مصرف ب.ت اجباری خواهد شد اما هنوز جوانها خیلی بهش علاقه نداشتند. من سر کار مجبور بودم دو وعده ازش بخورم. اما شام را به سلیقهی خودم میخوردم. بسیاری از داروها و مواد بهداشتی را هم ب. ت تولید میکرد. ساعتهای طولانی از تلویزیون تبلیغ میشد اما تبلیغ آن به نحو هنرمندانهای زیبا بود. زیباترین دلبران جوان محصولات بیمزه را طوری با ولع میخوردند که دلت میخواست همان لحظه باهاشان همسفره شوی یا طوری استفاده از دستمال و شویندهها را نشان میدادند انگار همین همین لحظه به بسترت خواهند آمد. نمیتوانستم از تبلیغش بگذرم. قرارداد را جلوم گذاشت تا بخوانم. خوب و بد را با هم داشت اما به نظر عادلانه میآمد. برای من مزایای زیادی داشت. خانه و ارتباطاتم برای همیشه مال خودم میشد و شغلم تضمین میشد مگر آن که قرارداد جاری را بشکنم که البته رعایت بندهایش سخت نبود: یک ماه دورهی درمانی ویژه ، یک جراحی کوچک و رژیم غذایی همیشگی.
فکر میکردم روش درمانی بیشتر روانکاوانه است تا دارویی و جراحی ، این را به روانشناسم گفتم. «دارویی مصرف نخواهد شد. رژیم شما در یک ماه پیش از عمل و سالهای پس از آن تغذیه با محصولات ب.ت است. دورهی یکماهه پیش از عمل اجباری است و به جبران خسارت کارفرمایتان انجام میگیرد. بیماری شما باعث کاهش بازدهی کاری و در نتیجه زیان کارفرمایتان شده است متوجه که هستید؟ اگر با جراحی مخالف بودید خواهید توانست پس از پایان دورهی یک ماهه نظرتان را عوض کنید. جراحی هم چیزی نیست: مختصری تغییر در دستگاه جنسی برای جلوگیری از مصرف بیش از حد انرژی و تغییراتی ظاهری برای حذف تفاوتهایتان با بقیه افراد. جراحی مردان کمی بیشتر کار میبرد. البته مردان همیشه راضیترند چون پیکر آنها شبیه مجسمههای اخلاقی کلاسیک میشود بدون نقص و اضافه. زنان به نسبت مردان تغییر جسمیشان خیلی جزئی است. اگرچه نتیجه در هر دو جنس کاملن مشابه است. باید بدانید که دستگاه جنسی بزرگترین هدر دهندهی انرژی بدن است که جز رواننژندی و روانپریشی نتیجهای برای بشر نداشته است. خوشبختانه شما در مرحلهای هستید که خودتان مساله را درک میکنید. پیش از مرحلهی د.ر.ح ما برای قانع کردن افراد مشکلات زیادی داریم.»
ب.ت پیش به سوی آینده
دورهی درمانی ویژه فقط یک سری قرصهای ب.ت بود که دفع و خواب مرا به شدت زیاد کرد. ساعتهای طولانی میخوابیدم و دقیقههای طولانی توی دستشویی به علامت ب.ت روی سنگ سفید خیره بودم. بهتر از خواب بیدار میشدم. خسته نبودم و پشت و کمرم درد نمیکرد. ذهن گنگم یواش یواش روشن میشد و دیگر نه اضطرابی داشتم و نه سرخوردهگی. به خوردن قرصها عادت کردم. نیمهی دورهی درمانی قانع شدم و بالاخره قرارداد را امضا کردم. وضعیت کاریام به طور محسوسی تغییر کرد. وقتی پیکرم متناسب شد خوابم و دفعم هم کمتر و کمتر شد. جراحی بدون هیچ مشکلی در کمترین زمان انجام گرفت. کل دستگاه جنسیام تبدیل به پوست صافی شده بود که دادم واژهی کنترل را روش خالکوبی کردند. قرارداد را بلافاصله پس از جراحی گرفتم و خیالم بابت همهچیز راحت شد.
ب.ت بازیافت و تولید